وقتی داشت می رفت مکث کرد و گفت :
"عادی باش" و به روی خودت نیار که شکست خوردی
آروم روی شونه اش زدم و گفتم:
حتی اینقدر ارزش نداری که
تو "لحظه های عادی" زندگیم به یادت بیفتم .. .
از زندگیم گمشو بیرون "آدم عادی"
وقتی داشت می رفت مکث کرد و گفت :
"عادی باش" و به روی خودت نیار که شکست خوردی
آروم روی شونه اش زدم و گفتم:
حتی اینقدر ارزش نداری که
تو "لحظه های عادی" زندگیم به یادت بیفتم .. .
از زندگیم گمشو بیرون "آدم عادی"