هر کس تونست رو خورشید با یخ بنویسه
دوست دارم ،
بدون
بیشتر از من دوست داره !
هر کس تونست رو خورشید با یخ بنویسه
دوست دارم ،
بدون
بیشتر از من دوست داره !
چقدر این دوست داشتن های بی دلیل
خوب است !!
مثل همین باران بی سوال
که هی می بارد
باید بازیگر شوم ،
آرامش را بازی کنم …
باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم …
باز باید مواظب اشک هایم باشم …
باز همان تظاهر همیشگی : ” خوبم …
کاش..
اون لحظه ای که یکی ازت میپرسه “حالت چطوره” ؟
و تو جواب میدی خوبم…
کسی باشه محکم بغلت کنه و آروم توی گوشت بگه میدونم خوب نیستی…!
بیشترین دروغی که در این دنیا گفته ام…
این کلمه است….خوبم…
مُهم نیست ..
کِه تـو بآ مـَن چـِه میکُنـی ..
بیا ببیــن .. بـَرای تـو ...
مـَن بآ خـودم چـِه میکُنـم . .!
چه حماقتی
مرا یاد نمی کند و باز میخواهمش
چه غرور بی غیرتی دارم...!
قرارمان یک مانور کوچک بود…
قرار بود تیرهای نگاهت مشقی باشد…
اما ببین،
یک جای سالم بر قلبم نمانده است…!
تو را دوست دارم
در این باران
میخواستم تو
در انتهای خیابان نشسته باشی
من عبور کنم
سلام کنم
مگه اشک چقدر وزن داره
کــه بـا جــاری شـدنـش
ایـنــقـدر سـبـک مـی شـیـم !!!
آن زمان که باید دوست بداریم کوتاهی می کنیم
آن زمان که دوستمان دارند لجبازی می کنیم
و بعدا” برای آنچه از دست رفته افسوس می خوریم
اگر کلمه دوستت دارم قیام علیه بندهای میان من و توست
اگر کلمه دوستت دارم راضی کننده و تسکین دهنده قلب هاست
اگر کلمه دوستت دارم پایان همه جدایی هاست
اگر کلمه دوستت دارم نشانگر عشق راستین من به توست
اگر کلمه دوستت دارم کلید زندان من و توست
پس با تمام وجود فریاد میزنم دوستت دارم
روز را خورشید می سازد و روزگار را ما،
ما را قلب زنده نگه میدارد و قلب را عشق ،
پس روزگار را عاشقانه بساز ..!!
غم هجران لحظه به لحظه به مرگ نزدیکترم خواهد کرد
و هیچ کس راز دلتنگیهایم را نخواهد فهمید
و هیچ چیز برلب نخواهم آورد
چرا که من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که
گویا قبل از هر فریادی لازم است…
مشکلات مانند دست اندازهای جاده اند
کمی از سرعتتان کم می کنند
اما از جاده صاف بعد از آن لذت خواهید برد ،
زیاد روی دست اندازها توقف نکنید
به حرکتتان ادامه دهید ….
گردنــم درد می کنــد ...
از بــس همــه چیــز را گــردن مــن انداختــی !
دوســت نداشتنــت را ...
خیانتــت را ...
بی توجهــی هایــت را ...
بهــانه گیــری هایــت را ...
و در آخــر رفتنــت را ....!
خیلی سخته به خاطر کسی که دوستش داری
همه چیز رو از سر راهت خط بزنی
بعد بفهمی
خودت تو لیستی بودی
که اون به خاطر یکی دیگه خطت زده...
افسوس!
خنده ام میگیرد
وقتی پس از مدت ها بی خبری
بی آنکه سراغی از این دل آواره بگیری
میگویی : دلم برایت تنگ است
یا مرا به بازی گرفته ای
یا معنی واژه هایت را خوب نمیدانی
دلتنگی ارزانی خودت . . .
من
چه دو حرفیه وسوسه انگیزیست …
این من!
نه در پی عشق است نه تشنه ی مهربانی
فراری از پسران مانکن پرست و دختران آهن پرست …
فقط برای خودم هستم…خود خودم ! مال خودم !
صبورم و عجول !!
سنگین و سرگردان !!
مغرور …
با یک پیچیدگی ساده و مقداری بی حوصلگیه زیاد !!!
و برای تویی که چهره های رنگ شده را می پرستی نه سیرت آدمی ؛ هیچ ندارم
راهت را بگیــر و بـــــــرو
حوالی ما توقف ممنــــوع است !
بیچاره دلم
با دیدنت باز هم لرزید
نمیدانست تو همان بی وفای دیروزی
بیچاره دل است
عقل ندارد
وابستگــی هــا
وام هـــای کــوتـــاه مــدتــی هستــند بــا بهــره هـــای ـسنگیــن....
چه غم انگیز است
عمری گداختن از غم نبودن کسی
که تا بود از غم نبودن تو می گداخت
دوست می دارمـش … امـّـا …
می تـرسم بـگویــم و بگـویـد : ” مرسـی !! ”
یــا بگویـد بـه این دلـیـل و آن دلـیـل دوسـتـم نـدارد …
یــا چـه می دانـم …
مثـل خیـلیـهـا بگـویـد لیـاقـتـم بـیـشـتـر از این حرفـهاسـت …
می تـرسـم از اینــکـه
هـرچـیـزی بـگویـد جُـز :
” مــَــن هـم دوسـتت دارم …
زندگی بازی گرفتن دیگران نیست
که روزی عاشقش باشی و روزی قاتلش . . .
حماقت چیست…؟
این که من…
تو را…
با تمامبدیهایی که درحقم میکنی…!!
هنوز…دوست دارم
تعداد صفحات : 39